خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است
مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است
بهر مرغِ بین آتش لطمه دیده زیرِ پا
بهترین جا، گوشهء عُزلت میان لانه است
فاطمه حالش وخیم است و طبیبی هم که نیست
مونس روز و شب ش هم اشک دانه دانه است
صورت ودست وسرش بدجورضربه خورده است
این جنایت، کارِ یک طُغیانگر دیوانه است
نامرتب مانده موی زینب و موی حسین
موی بی شانه دلیلش درد دست و شانه است
قُنفُذ از هر مالیاتی بعد کوچه شد مُعاف
بعد زهرا این برایش بهترین کارآنه است
خانه دارِ پا به ماهِ شیر خیبر را زدند
ننگ بر تاریخ، این غم فوق ظالمانه است
فاطمه در زیرِ در بود و ز رویش رَد شدند
ماندن حوریه با این وصف یک افسانه است ...
- سه شنبه
- 18
- آذر
- 1399
- ساعت
- 17:44
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی
ارسال دیدگاه