• دوشنبه 5 آذر 03

 حسین رحمانی

یا صاحب الزمان(عج) -(یک عمر دویدیم و به سامان نرسیدیم...)

1069
1



یک عمر دویدیم و به سامان نرسیدیم
در فکر وصالیم و به هجران نرسیدیم 

از غفلت هر روزه ی ما بوده  که حتی
در خواب شبی محضر جانان نرسیدیم

آنقدر که بر ظاهر بی مایه رسیدیم
بر باطن و بر این دل ویران نرسیدیم

افتاده چرا  آفت شک بر دل مردم 
هی معجزه دیدیم و به ایمان نرسیدیم

ما عاشق و دلداده بر این طایفه اما 
بر منزلت و رتبه ی سلمان نرسیدیم

یک چیز فقط باعث این حال خراب است
دیریست که بر محضر سلطان نرسیدیم

گم کرده شفاخانه و دنبال دواییم
بی چاره ی دردیم و به درمان نرسیدیم

ما طعنه ی  بسیار شنیدیم در این راه
تا پشت در میکده آسان نرسیدیم

رفتند سلیمانی و خوبان همه ... صد حیف
از قافله جا مانده به یاران نرسیدیم

تا مادر سادات بُوَد گریه کن اینجا 
ما مثل کویریم و به باران نرسیدیم

مادر وسط خانه زمین خورد و نبودیم
افسوس،  که پشت در سوزان نرسیدیم

  • چهارشنبه
  • 19
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 13:51
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران