در سن سه سالگی ز جان سیر شدم
	از پای پر از آبله دلگیر شدم
	از بسکه مزاحمت فراهم کردم
	شرمنده ام عمه دست و پا گیر شدم
	گفتی که پدر مسافرت رفته و من
	صد بار دگر دوباره پیگیر شدم
	من بی تو چگونه از زمین برخیزم
	باید کمکم کنی٬ زمین گیر شدم
	یک موی سیاه بین گیسویم نیست
	سنی نگذشته از من و پیر شدم
	از نَسل علی بودنِ من باعث شد
	در طیِ سفر بسته به زنجیر شدم
	شاعر:سعید خرازی
- یکشنبه
- 19
- آذر
- 1391
- ساعت
- 8:51
- نوشته شده توسط
- سیده زینب فیض

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه