• دوشنبه 3 دی 03


حضرت موسی بن جعفر(ع) -(بار الها من در این غربت غریب افتاده ام)

488

  بارالها من در این غربت غریب افتاده ام
در کمند   روزگار   پر فریب    افتاده ام
همچو صیدی در قفس محبوس صیاد دغل
بسته   بر زنجیر  خصم   نانجیب افتاده ام 
گوشه زندان غم از جور و کین خصم دون
صبرعشقم شد لبالب بی شکیب افتاده ام
ای پناه   بی پناهان   حامی  درماندگان
بی معین و ناتوان دست رقیب افتاده ام
مونسی  جز غم  ندارم  کنج   زندان بلا
از صفای روی یارم  بی نصیب افتاده ام
پیکر  زار و  نحیفم مبتلا   بر هجر    یار
همچو بیماری به بستر بی طبیب افتاده ام
سندی ابن شاهک از من   میزبانی میکند 
در کمند خصم پر مکر و  فریب افتاده ام 
کو رضایم  تا ببیند  از جفای  خصم   دین 
در غریبی   کنج زندانی عجیب  افتاده ام
شد بهار عمر من در کنج این زندان خزان
چون گلی پرپر ز هجر  عندلیب  افتاده ام
رتبه ی  باب الحوایج  دارم اما  این چنین
در حصار  مشکلاتم  بی مجیب  افتاده ام
فاش آخوندی بگو این نکته را با اهل دل
چونکه حق گفتم دراین زندان غریب افتاده ام

  • پنج شنبه
  • 20
  • آذر
  • 1399
  • ساعت
  • 0:21
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران