خویش را از آسمانِ ادّعا انداختم
تا دلم را روی فرشِ روضهها انداختم
من به دست خوب آقایی همیشه رو زدم
"مَنمَنم" را خوب جایی زیرِ پا انداختم
روزهای روضهدار و ماههای آهدار
روی دوشِ خانهام شالِ عزا انداختم
من مریض گریهام، در روضههای خانگی
بسترم را گوشهی دارالشّفا انداختم
یادِ کام تشنهات یاد گرسنه بودنت
خویش را با گریه از آب و غذا انداختم
هر تپش را با دخیلِ "یاحسینم" زندهام
قلبِ خود را در ضریحِ کربلا انداختم
در خیالم هر شبِ جمعه کنار گنبدت
چند عکس یادگاری با خدا انداختم...
- جمعه
- 21
- آذر
- 1399
- ساعت
- 15:5
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا قاسمی
ارسال دیدگاه