میان بستر خود بهرهمسایه دعا کردی
ازاین پهلو به آن پهلو کنیزت را صداکردی
نگفتی دردخودرا با کسی مادرولی امشب
وصیتها تو بر بابا علی مرتضی کردی
تورادیدم نمازت رانشسته خواندی بازحمت
قنوتت رابه یک دست وبه زورخودراتوتا کردی
توپنهانی زدردخودچو گریه کردی اما باز
صبوری کردی و آهسته خودرا جابه جاکردی
لبت را میگزیدی وازاین شانه به آن شانه
ازاین که تو کتک خوردی خودت راهم رضا کردی
ولی حق تو مادر جان نبوده بین یک دیوار
به هجده سالگی مادرخودت را تو فدا کردی
به کوچه وقتی غوغاو هجوم مردم وحشی
تو می دانستی میخ است و چرادرراتووا کردی
الهی بشکندپایی شکسته استخوانت را
تو بادنده شکسته بین خانه اکتفا کردی
- جمعه
- 21
- آذر
- 1399
- ساعت
- 23:47
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا اعظمی
ارسال دیدگاه