یا بن الزهرا....
با غم گذشته روز و هم شام تارم آقا
خیری نبوده بی تو در روزگارم آقا
در اول مسیرم اما شدم زمین گیر
سنگین بُوَد گناهم؛ بر شانه بارم آقا
وقتِ عمل همیشه بی عار و بی تفاوت...
... بودم اسیر غفلت اهل شعارم آقا
دست مرا گرفتی صد بار از سر مهر
من در عوض چه کردم؟! حرفی ندارم آقا
ای گُل گرفته از تو عطر و طراوتش را
دریابم اینکه مثلِ بیهوده خارم آقا
نوکر به اسم آقا پیش همه عزیز است
من بی تو هیچ و پوچم ، بی اعتبارم آقا
بر باغ اعتقادم افتاده آفت شک
گم کرده راه و تشنه در شوره زارم آقا
دردِ حقیقی من دوری از تو بوده
حقم بُوَد همیشه بیمار و زارم آقا
جز لحظه های سختی ، اسم تو را نبردم
اما همیشه بودی دنبال کارم آقا
در ندبه هم برای تو گریه ایی نکردم
بوده برای دنیا داد و هوارم آقا
از من فقط نگیری این گریه کردنم را
تا اشک روضه باشد سرمایه دارم آقا
***
جانم فدای مادر می سوخت پشت آن در
می گفت : من برایت جان می سپارم آقا
پرسید حال او را ؛ حیدر شنید با آه:
غصه نخور که اصلا دردی ندارم آقا
- پنج شنبه
- 27
- آذر
- 1399
- ساعت
- 12:15
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه