پایم حریف خار مغیلان نمی شود
دست شکسته یار گریبان نمی شود
گیسو نمانده تا که پریشان کنم تو را
آری، سر رقیه پریشان نمی شود
دستی که می شناسم از این قوم بی حیا
راضی به جز شکستن دندان نمی شود
گفتم شبیه روی تو خاکسترین شوم
دیدم که جز به آتش دامان نمی شود
تا مغز استخوان تن من سیه شده
دردی ست در رقیه که درمان نمی شود
شاعر:محمد سهرابی
- دوشنبه
- 20
- آذر
- 1391
- ساعت
- 6:48
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه