قلبم آتش گرفت از دوری
دوریِ از کربلای تو سخت است
رفته ام روی بام آقاجان
بر روی سینه ام گرفتم دست
السلامُ علیک یا ارباب
نخریدی مرا و جا ماندم
درد را داده ای حسین جانم
بطلب کربلا ، که درماندم...
در جهان فاصله گذاری شد
بین ما و تو فاصله افتاد...
اربعین زائرِ تو جا ماند و
از فراقِ حریمِ تو جان داد
لعن و نفرین به آنکه باعث شد
اربعین کربلا نباشم من
ولی امسال خانه ام گشته-
غرقِ روضه ، به کوریِ دشمن
گله دارم من از امامِ رضا
کربلایم به دستِ او بوده...
هرکسی که شده خرابِ حسین
اولِ کار ، مستِ او بوده...
یا امامِ رضا ، ببخش آقا
کربلا لازمم ، دلم تنگ است...
دلِ من با تو میشود آرام
گرچه جنسِ دلِ من از سنگ است...
روضه میخوانم از فراقِ حرم
روضهی مشک و اشک و بی تابی
زائرت بی غذا نمی خوابد...
آه... اما تو تشنهی آبی...
شاعر:محمدحسین چاوشی
- پنج شنبه
- 27
- آذر
- 1399
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه