دوباره اشک های شوق جاری
زمین و مستی و دل بی قراری
هوا بد جور گردیده بهاری
شده غم از همه عالم فراری
نشسته خنده بر لب های مولا
خدا داده است زهرایی به زهرا
به کوری همان که هست ابتر
دوباره آمد از فردوس کوثر
شده کار گدای شهر بهتر
دوباره مجتبی گشته برادر
پریده عشق امشب باز از خواب
رسیده لیلی و مجنون ارباب
منم بیچاره و رسوای زینب
مرید منطق والای زینب
نمی از قطره دریای زینب
به اذن حضرت سقای زینب :
حسینی مذهبم الحمدلله
غلام زینبم الحمدلله
خدایا بی قرار زینبم کن
غلام اعتبار زینبم کن
شهید اقتدار زینبم کن
سگ ایل و تبار زینبم کن
الهی نرم گردد قلب سردم
رسول ترک این بانو بگردم
فدای گام های استوارش
ندیده نا امیدی روزگارش
دهان ها مانده وا از اقتدارش
چه کرده غیرت ریحانه وارش
ستون عاشقی را او بنا کرد
وقارش کربلا را کربلا کرد
علی پیداست از لحن کلامش
شبیه کعبه واجب احترامش
تعصب داشت بر نامش امامش
جوانان بنی هاشم غلامش
گرفتار حیای اوست دنیا
«ندید همسایه اش هم ، سایه اش را »
همیشه ورد لبهایش حسین است
بهشت و دین و دنیایش حسین است
نشان مهر و امضایش حسین است
همه دانند آقایش حسین است
خدا او را قیامت آفریده
حسینی تر از او دنیا ندیده
اگر چه سوخت در آتش پر او
نشد کم ذره ای از باور او
نیامد خستگی در پیکر او
حلالش باد شیرمادر او
مراد مکتب اهل جنون است
شعارش حاء و سین و یاء و نون است
زمانه با غرور او چه ها کرد
حسینش را چه بد از او جدا کرد
و کوفه قامتش را خوب تا کرد
سرش چون علی مرتضی کرد
مرور دردهای او عذاب است
کجا در شأن او بزم شراب است
- شنبه
- 29
- آذر
- 1399
- ساعت
- 17:24
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه