.
آیینۀ صبر خداوند ودودم
من مصحف عشق و ولایت را سرودم
در عشق بازی با دو چشمان برادر
از دیگران من گوی سبقت را ربودم
منشور پروانه شدن را من نوشتم
آنجا که آتش زد جفا بر تار و پودم
در اوج پروانه شدن خود شمع بودم
وقتی که سیلی زد عداوت بر وجودم
من کربلا را کربلا کردم چرا؟ چون
من دانش آموز کلاس کوچه بودم
چشم فلک از کار من گردیده حیران
در راه شام از آن فراز و این فرودم
وامانده صبر از صبر من کنج خرابه
در مرگ آن طفل سه ساله از سجودم
مرات حسن حضرت داد آفرینم
من کوثر حق بر امیر المومنینم
من با کلامم کربلا را شرح دادم
من با نگاهم غصه ...
- یکشنبه
- 30
- آذر
- 1399
- ساعت
- 11:33
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
طرّۀ اصفهانی
ارسال دیدگاه