چقدر صاحب عطا شده ای
همهی رأفت خدا شده ای
پیش تو آفتاب پیدا نیست
اینقدر که پر از طلا شده ای
زائر خویش میکنی ما را
شاهی و دوست با گدا شده ای
جای تو تخت سلطنت اما
همدم غصه های ما شده ای
پدرت از خدا تو را میخواست
تو همان حاجت روا شده ای
پدر تو اگر که موسی شد
تو بدست پدر عصا شده ای
دشمن و دوست راضی از کرمت
و تو ازاین جهت رضا شده ای
نور هستند أئمه اما تو
شمس در بین شمس ها شده ای
خواست یک گل دهد به این ایران
تو بدست خدا سوا شده ای
بسکه کرببلا به ما دادی
شرط رفتن به کربلا شده ای
هم غریب غریب ها شده ای
هم معین ضعیف ها شده ای
شعر خواندیم تا نظر بدهی
ای که بخشنده ی عبا شده ای
- دوشنبه
- 1
- دی
- 1399
- ساعت
- 18:11
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مهدی فعال
ارسال دیدگاه