جانیان مدینه مرکبها
بین آن کوچه سخت تازاندند
هیزم جهل وکینه آوردند
در بیت خدای سوزاندند
با لگد بر دری که سوزان بود
از علی سرو ناز، خواباندند
میخ داغ وجراحت سینه
یادگار رسول نالاندند
غنچه نشکفته را حرامی ها
پرپرانده ز ریشه خشکاندند
نوه های پیمبر خود را
با هجومی عجیب، ترساندند
دستهای ولی حق بستند
سوی مسجد بزور بکشاندند
لعنت حق بر آن حقیران باد
که دل عالمین سوزاندند
شعر :اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 2
- دی
- 1399
- ساعت
- 19:41
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه