از قنوتتم گشته پیدا ربنای رفتنم
چشمهای خسته ام دارد بنای رفتنم
من که از یمن دعایم خلق میگیرد حیات
حال تسییح نمازم شد دعای رفتنم
از همان وقتی که بار شیشه ام یکجا شکست
در میان خانه پیچیده صدای رفتنم
آفتاب نه بهارم بوده ای حالا علی
بارش اشک غروبی در هوای رفتنم
اشکهایت را علی در کاسه ای لبریز کن
تا که آن را هم بریزی پیش پای رفتنم
- پنج شنبه
- 4
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:43
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
حامد آقایی
ارسال دیدگاه