رخت شادی رو به تن کرده زمین باز دوباره
داره از تو آسمون روی زمین گل میباره
زینت دنیا رو تو آغوش حیدر میزاره
انگار یه خورشیده رو دستای مادر
شادی میباره از تو چشمای حیدر
داره می خنده جبرئیل امین میگه
از اون بالا تبریک گفت حضرت داور
جبرئیل اومده با کلی ملک
شمیمه بهشت و آورده برایش
به علی و فاطمه میگه خدا
که میریزه هستیشو به زیر پاش
زینب استاد سخن
زینب نور انجمن
زینب قوته دله
واسه داداشش حسن
شب شب شادیه و نورو شب گداییه
شب شب اومدن خواهر عاشوراییه
شب شکر گذاریه دنیا پر از نواییه
ای جانم انگاری چشماش و واکرده
با گریه دنبال داداشی میگرده
پیش حسین آروم میگیره زینب چون
غمخوارشه میگه غم هاشو بی پرده
خنده رو لب علی نشسته باز
خداداده به علی دختر ناز
میخونه اذون توگوششو میگه
میکنی بابا رو روزی سرفراز
زینب استاد سخن
زینب نور انجمن
زینب قوته دله
واسه داداشش حسن
شاعر:حامدقلی پور
- جمعه
- 5
- دی
- 1399
- ساعت
- 13:37
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه