نگاه قدسی اش اعجاز می کرد
ملائک را غزل پرداز می کرد
تمام شهر عطر یاس می داد
سحر، سجاده را تا باز می کرد
میان ربناهای قنوتش
هزاران قاصدک پرواز می کرد
ترک های لبان سنگ خورده
قرائت را چه مشگل ساز می کرد!
به وقت گریه هایش، نیمه شب ها
ستاره گونه اش را ناز می کرد
برای راه رفتن دردسر داشت
نرفته! زخم ها سرباز می کرد
عرق از چهره ی عباس می ریخت
همین که گریه را آغاز می کرد...
شاعر:وحید قاسمی
- دوشنبه
- 20
- آذر
- 1391
- ساعت
- 14:40
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه