تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار
با گریه حک شد سورۂ کوثر به دیوار
زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد-
پیش حسن(ع) محکم سرِ مادر به دیوار
با بی حیایی بر سر زهرا(س) تشر زد
جبریل می زد آه بال و پر به دیوار
روی زمین افتاد تا که گوشواره
با گریه عالم تکیه زد مضطر به دیوار
از صبحِ خلقت تا به صبح روزِ محشر
لعنت فرستاده ست پیغمبر(ص) به دیوار
لعنت بر آن دستانِ هیزم آوری که
هر لحظه میزد آتشی دیگر به دیوار
سر را علی(ع) شرمنده می انداخت پایین
می رفت بالا شعله ها از در به دیوار
شد بیشتر از پیش هر چه درد پهلو
نزدیک میشد بیشتر بستر به دیوار
«عجّل وفاتي» شد اجابت تا حسینش(ع)
زل زد شبانه با دو چشم تر به دیوار
تابوت را میساخت پنهانی و کم کم
چون تکیه میزد گوشه ای دختر به دیوار
در خانه تیغِ ذوالفقارش می کشید آه
در کوچه میشد خیره تا حیدر به دیوار!
- یکشنبه
- 7
- دی
- 1399
- ساعت
- 16:46
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه