گوداله
پیکره حسین تَهِ گوداله
بدنش به زیرِ پا پاماله
رو سرش یه لشگره قتّاله ، جنجاله
جنجاله
سره کهنه پیرُهن جنجاله
قتلگاهش پره از دجّاله
لشکری دور و برش خوشحاله ، واویلا
داره خون از بدنش میریزه
از رگای گردنش میریزه
کفنش نمیشه کرد واویلا
زدن اینقد که تنش میریزه
آه اباعبداللهِ الحسین
میشینه
با دلی سیاهو پر از کینه
شمرِ بی حیا به روی سینه
میدونه که زانو هاش سنگینه ، میشینه
دستاشو
پنجه کرده میکِشه موهاشو
زینبش با گریه میگه پاشو
خجالت زده تو از زهرا شو ، واویلا
پاشو از رو سینه ی داداشم
نذار آواره ی این صحراشم
زیرِ بارِ سنگین این صحنه
نزدیکه از غمو غصه تاشم
آه اباعبداللهِ الحسین
می بُرّه
از رو کینه و جفا می بُرّه
سرو داره از قفا می بُرّه
هِی میزنه ضربه ها ، می بُرّه ، واویلا
میگیره
دلِ مادرش آتیش میگیره
داره زینب روی تل می میره
آب نیارین آخه دیگه دیره ، میمیره
آتیش غم به دلِ مجنون زد
روی نیزه اون سرِ پر خون زد
اونقده سرو، رو نی زد محکم
نوکِ نیزه از سرش بیرون زد
آه اباعبداللهِ الحسین
- دوشنبه
- 8
- دی
- 1399
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه