• جمعه 2 آذر 03


شعر حضرت رقیه (س) (بابا نگاه پر شررم درد می کند)

1533
1

بابا نگاه پر شررم درد می کند
قلب حزین و شعله ورم درد می کند
از بس برای دیدن تو گریه کرده ام
چشمان خیس و پلک ترم درد می کند
از بعد نیزه رفتن رأس عمو ببین
سر تا به پای اهل حرم درد می کند
آهسته بوسه گیرم از آن جای خیزران
دانم لبانت ای پدرم درد می کند
از کوچه های سنگی کوفه ز من مپرس
آخر هنوز بال و پرم درد می کند
با هر نوازشی که ز باد صبا رسد
این دسته موی مختصرم درد می کند
ناقه بلند بود و نگویم چه شد ولی...
چون فاطمه پدر، کمرم درد می کند
بابا ببین شبیه زنی سال خورده ام
دستم، تنم، سرم، جگرم درد می کند
مدیون عمه ام که نفس می کشم هنوز
جسم کبود همسفرم درد می کند
هر جا که گوشواره ببینم از این به بعد
زخمی دوباره در نظرم درد می کند
شاعر: هاشم طوسی

  • سه شنبه
  • 21
  • آذر
  • 1391
  • ساعت
  • 6:24
  • نوشته شده توسط
  • feiz

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران