اول صبح جمعه یک موشک
آتشی زد به قلب ایرانم
کشورم مشکی عزا پوشید
مادرم گریه کرد ، می دانم
رفت تا آبروی ما نرود
در نبودش کبوتران مردند
تیتر زد روزنامه ی امروز:
بار دیگر شهید آوردند
رفت این مرتبه خودِ سردار
رفت اما به یاد می مانَد
دستِ از تن جدای او دارد
روضه ی قتلگاه می خوانَد
بین خاک عراق رفت اما
وا بُنَیَّ دگر شنیده نشد
پیکرش گرچه روی خاک افتاد
ولی انگشت او بریده نشد
شاعر:شهریارسنجری
- شنبه
- 13
- دی
- 1399
- ساعت
- 19:15
- نوشته شده توسط
- Fatemeh Mahdinia
ارسال دیدگاه