غربت مولا، صبر، فدک تا کربلا
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر، دیوار
و در
زخم بود و شعلهای، بال هما آتش گرفت
زآشیان سوخته دارد خبر دیوار و در...
خانۀ وحی پیمبر در بلا پیچید و
شد،
باغ پرپر، سرو زخمی، نوحهگر دیوار و در...
دختر پیغمبر و تدفین پنهانی به شب؟!
وای بر امّت، کند لب وا اگر دیوار و در
حیرتی دارم من از صبری که بر حیدر گذشت
ذوالفقار آرام بود و شعلهور، دیوار و در
استخوانی در گلو، خاری به چشم، آتش به جان
نالهها در چاه گاهی، گاه بر دیوار و در
از فدک تا کربلا، یک خطّ طغیان بیش نیست
سوخت آنجا خیمه، اینجا در شرر، دیوار و در
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:11
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حسین اسرافیلی
ارسال دیدگاه