خطبه،
بصیرت، دشمن ستیزی
ای
دائم از خدا و نبیین ترا سلام
وی
ریزهخوار سفرۀ جود تو خاص و عام
شغل
ملک به درگه لطف تو التماس
کار
فلک به رشتۀ مهر تو اعتصام
آزاده
دخت بی بَدَل آخرین رسول
پاکیزه
کفو بیمثل اولین امام
وصف
تو در کتاب خدا خوشترین حدیث
مدح
تو بر زبان نبی بهترین کلام
وصف
تو را خدا نکند جز به افتخار
نام
تو را نبی نبرد جز به احترام
هم
خلق آسمان و زمین بر درت مطیع
هم
طایر قضا و قدر در کف تو رام
عصمت
به آستان حریم تو در سجود
عفت
به پیشگاه جلال تو در قیام
ابر
عطا و بذل تو بارنده روز و شب
مهر
کمال و فضل تو تابنده صبح و شام
باغ
جنان که سفرهء عام کنیز توست
بر
دوستت حلال و به اعدای تو حرام
تا
میزبان خاتم پیغمبران شوی
جبریل
آردت ز بهشت برین طعام
روح
خداپرستی و حرّیت و جهاد
از
خاک قبر گمشدهات میدمد مدام
کاخ
ستم ز خطبهء گرم تو منهدم
حکم
خدا به همت و صبر تو مستدام
هنگام
خطبه، جان تو چون بحر پرخروش
وقت
سکوت، نطق تو چون تیغ در نیام
از
تربتت که قبلهء دلهاست تا ابد
بر
گوش نسلها رسد این جاودان پیام
کای
رهروان خطهء آزادی و شرف
وی
در طریق حق و حقیقت نهاده گام
آنجا
که حق به فتنهء باطل شود اسیر
آنجا
که پای عدل و عدالت فتد به دام
آنجا
که ادعای ستمگر عدالت است
ظالم
به عدل جلوه کند در بر عوام
حبل
المتین به سلسلهء دشمنان اسیر
حقالیقین
به پنجۀ خونخوارۀ لئام
آنجا
که هر عزیز شود خوار هر ذلیل
آنجا
که هست در کف اهریمنان زمام
حقگوئی
و ستیزه و جان باختن حلال
ترس
و سکوت و عزلت و تنپروری حرام
من
با قیام و همت و صبر و شهادتم
دادم
به دین و ملت دین تا ابد قوام
با
پهلوی شکسته گرفتم ره جهاد
آنجا
که شد ز رهبر من هتک احترام
یک
شهر پر ز دشمن و من یکنفر ولی
نگذاشتم
که خصم شود چیره بر امام
دشمن
هم آنچه کینه به دل داشت از علی
آخر
گرفت از من مظلومه انتقام
گر
کائنات دفتر شرح غمم شود
ماند
هنوز قصّهء این غصه ناتمام
- یکشنبه
- 14
- دی
- 1399
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه