• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم صرافان

اشعار فاطمیه -(خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد)

877
0

تازیانه، گوشواره، گریهء بی صدا

خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد

خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد

 

مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،

هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد

 

دست مادر آخرش وا شد، نمی‌گویم چطور

آنقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد

 

حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود

هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد

 

هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود

هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...

 

چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین

ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد


  • یکشنبه
  • 14
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 21:23
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران