مادری کردی برایم حیف من در جا زدم
پشت من بودی چرا من تکیه بر دنیا زدم؟
راه و رسمم را تماما از شما دارم چرا...؟
خانه ی امید من،من این در آن در را زدم؟
این لیاقت را ندارد هر کسی نوکر شود
نوکرم،با این مقامم طعنه بر آقا زدم
تا گره افتاد بر کارم بدون معطلی
مشکلم حل شد توسل تا که بر زهرا زدم
عشق زهرا آنچنان در روح و جانم رفته که
گوییا من نام اورا بر همه اعضا زدم
تا شنیدم من چه ها آمد سرت در کوچه ها
قید دنیا را به پای غربتت در جا،زدم
تا که در روضه شنیدم نام زهرا بی امان
مثل حیدر دست بسته بانگ واویلا زدم
ضربه ی سیلی مگر از یاد ماها میرود
خنده ای کرد تمسخر گفت زهرا را زدم
شاعر: #بهنام_واحدی(جهاد)
- چهارشنبه
- 17
- دی
- 1399
- ساعت
- 10:37
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه