ایکاش که ما بار دگر دور هم آییم
در محفل جانان زغم خود بدرآییم
ایکاش شود بار دگر در حرم دوست
با هم بنشینیم و در آن عقده گشاییم
منزلگه عشق است حرم نور الهی
آنجا که زدل زَنگ و سیاهی بِزُداییم
یک قطرۀ اشکی زغم شاه شهیدان
از دیده به رخسار بریزیم که رضاییم
ما گر چه گنهکار ولی تابع حقّیم
هستیم خجالت ولی راضی به قضاییم
نومید نئیم از کرم حضرت مهدی
فریاد برآریم زچه از او جداییم
در حال دعائیم که خدا رفع بلا کن
با اهل جهان جرعه کش جام بلاییم
یارب بحق هشت و چهاربگذر از این جرم
از بی خردی در پی این چون و چراییم
ایکاش که ببنیم شد عیان چهرۀ دلدار
از لطف وصفای قدمش ما بصفاییم
خاک قدمش (عدلی) کند سرمۀ چشمش
گوید که همه در ره اوئیم بفداییم
جمعه 22 فروردین 1399
- پنج شنبه
- 18
- دی
- 1399
- ساعت
- 11:34
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج اصغر فرشچی
ارسال دیدگاه