هنوزم توینگاهت
آسمون پر ستارهست
هنوزم وقتی میخندی
واسه من عمر دوبارهست
غمو تو خودت میریزی
به منم نمیگی چیزی
تو فقط منو صدا کن
اگه حتی با اشارهست
خونهمون وقتی بهشته
طعمهی آتیش نمیشه
اونی که هیزم آورده
این چیزا حالیش نمیشه
اینا تو فکر غدیرن
جونمو میخوان بگیرن
منو دق ندن میمیرن
مطمئن باش ، مطمئن باش
علی تو دردسر افتاد
وقتی رو سرت در افتاد
زندگیت در خطر افتاد
مطمئن باش ، مطمئن باش
«واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا»
هنوزم تو فکر اینم
بیخیال کار خونه
تو بگو چجوری حیدر
تابوتو بیاره خونه
اگه میبینی رو دیوار
مونده جای نوک مسمار
روز مرگتو نوشتن
رو در و دیوار خونه
تازه یادم اومد اینو
یه سوال فاطمه راستی
وقتی من بودم کنارت
چی شدش فضه رو خواستی
فضه رو با یه دل پر
تا حالا ندیدم اینطور
چی آورد به زیر چادر
من میدونم ، من میدونم
نه فقط زهرا رو کشتن
محسن بابا رو کشتن
که ما هر سه تارو کشتن
من میدونم ، من میدونم
- پنج شنبه
- 18
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:27
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه