بند اول
اسمون ببار مثل چشای بارونیه من
ندیده چشم کسی غمی که دید چشم حسن
دیدم تو کوچه
به سمت ما میومدش
یادم نمی ره
ناسزاو حرف بدش
با دست سنگین
به مادرم سیلی زدش
مادر من روی خاکا با سر افتاد
مادرمن توی کوچه دیدم جون داد
(واویلا امون امون از غم مادر)۳
بند دوم
مادرم الهی که برات بمیره حسنت
نمی ره از خاطرم توکوچه وقتی زدنت
مادر حلال کن
دستم به دستش نرسید
تو خوردی سیلی
روح از تنه منم پرید
اون مرد بد ذات
غرور مو اصلا ندید
مادر من راه خونه رو گم کرده
مادر من دنبال خونه می گرده
(واویلا امون امون از غم مادر)۳
بند سوم
دیدم تو ی کوچه ها وقتی شکست گوشواره هات
گفتی که چیزی نگو دق میکنه حسن بابات
ای مادر من
قلبم حزینو پر غمه
ازبعد کوچه
دنیا برام جهنمه
ولله مادر
مردن برای من کمه
مادر ببین از این دنیا دلگیرم
کاری مشترک از شعرای با اخلاص روضه نشین
#سبک_رضا_نصابی
#رضا_نصابی
#علی_تقی_پور
#سعید_نوروزیان
#مصطفی_رحیمی (مجنون کرجی)
- شنبه
- 20
- دی
- 1399
- ساعت
- 13:36
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا نصابی
ارسال دیدگاه