عمریست آوارۀ عشق تو ام من به روز و شب
ای از تبار رسول اطهر و هاشمی نسب
پرده ز رخ بیفکن دل مستفیض کن
یک لب سخن بگوبشنوم ازتنگ لعل لب
قدّم خمیده گشت دیگرز انتظار دوست
یک بار سخن نگفتی و دارم بسی عجب
مجنون وار عمریست در پی ات روان
گه درمدینه جویمت گهی شام و گه حلب
نالـد وجود دست وپا زند بند تار من
برروی دیده مینهم قدمت آیی به صد ادب
دوری مکن ز عاشقت ای قبله گاه دل
از دل برون ببر برود تاب و لرز و تب
گلزارعشق شورندارد وچمن مسکن زغن
بی توندارداین گلستان صفاوچمن طرب
آلوده گشته برریا مسجد ومحراب ودیرها
زان ناله خیزدازعجم شیخ وشاب وهم عرب
معیار دین زکف این وآن برفت حرام
حلال گشت به فتوای مفتی وهم خطب
(عدلی) بنال به درد دین گریه به افعال بد
پاسخ بده سئوال شد این موجب آن شد سبب
- شنبه
- 20
- دی
- 1399
- ساعت
- 20:55
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج اصغر فرشچی
ارسال دیدگاه