• سه شنبه 15 آبان 03

حاج نادر بابایی

اشک یتیمانه -(دیوار این خرابه و این حال زار من)

408


دیوار این خرابه و این حال زار من
خود شد حکایتی  ز دل بیقرار من

گردیده مُتّفق دو نشان بَر یتیمی ام
زلف پَریش وچهره ی پُر از غبار من

این آه سرد واشک مُذابم زدیده گان
شب تاسَحرگَهان بوَد این هر دو یارمن

همرنگ بخت من شده از سیر روزگار
تاریکی خرابه و  این زلف تار من

کارم گذشته است ز ماندن که میروم
خسته مسافرم کفنم گشته بار من

از دست روزگار به تنگ آمدم ، ولی
آمد  مرا بَرد   پدر تاجدار   من

مرغ قریحه گفته به (نادر)مشو ملول
پاک از مَحک اگر گذرد این عیار من

  • شنبه
  • 20
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 22:52
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران