• سه شنبه 15 آبان 03

حاج نادر بابایی

غریب کربلا -(یک تشنه لب غریب و تَنَش زخم بیشمار)

324

یک تشنه لب غریب و تَنَش زخم بیشمار
آواره   در میانه ی میدان کار  و زار

از مَرکبش فتاده زمین جان مصطفی
در مقتلش بناله بتول است ومرتضی

دارد شتاب کشتن او گرچه کوفیان
گرید ولی به غُربت او اهل آسمان

مقتل برای جان نَبی گشته حوض خون
با چِکمه روی سینه او رفته شمردون

قَدِّ فلک زجور ستمها  خمیده است
قاتل فغان حضرت زهرا شنیده است

گفتا بدو که خنجر خود را کجازنی
آتش چرا تو  بر حَرَم کبریا   زنی

این تن که زیربوسه آن خنجرت بُوَد
آرام  جان دختر   پیغمبرت   بُوَد

راسی بریده شد زقفایش بشوروشین
سرداده نوحه اَرض وسَمایاحسین حسین

قرآن ورق ورق شده در دشت کربلا
جلدش بروی خاک ولی آیه ها جدا

(نادر)دراین کشاکش دنیای بی امان
باب سعادتی بجز این در مبر گمان

  • یکشنبه
  • 21
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 10:50
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران