کرده خلّاق هنرور در هنر خلقت ،یکی
فرق عالم پانهاده امشب ازحکمت یکی
کُلّ مخلوق دوعالم ریزه خوار خوان او
بر گدای آستانش داده این فرصت یکی
گشته احمد در ثریا،شد محمّد در زمین
نام والایش دهدگرمی به هرصحبت یکی
میشود مست هرنگاه ازنرگس جادوی او
داده آهوی خُتا را با نِگه خِجلت ، یکی
ابروانش چون هلال دومین شب از قَمر
لیک بَدرِ بی بّدیلش میشودصورت ، یکی
رنگ مهتابی رُخ با زُلف دیجورش سِزد
تا قیامت را کند برپا بدین وِجهت یکی
لعل لب صد طعنه بر یاقوت رُمّانی زند
ورد وذکر انس وجان شد ازنکو طلعت یکی
یوسف کنعان بصورت کی چنین دارد نمک
دل یکی،دلبریکی و قد یکی قامت یکی
انبیاء ماسَلَف دُردی کشان کوی او
صف بصف در انتظارش تاکند خدمت یکی
(نادرا)امشب ببر کشکول خود را باب او
پاسخت را میدهد در گوشهء خلوت یکی
- یکشنبه
- 21
- دی
- 1399
- ساعت
- 22:54
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه