اوّل قتيل عـشـق ؛ هم نام حيــدراست
خـلقـاً و خُلقـاً او ؛ شــبه پيـمبـراست
بر شيـعه تاج سر
اربــاب را پـســر
اكبر گل حسين
اي آيــت خـــدا ؛ آيــيــنـــه دارعشق
آهـوي لـيـلي اي ؛ دار و ندار عشق
اي عـشـق منـــجلي
نــــوبــاوة عـــلـي
اكبر گل حسين
جـام شــهـادتــش لـبـريزشــد زشــور
عــازم به جبهه شد دردل حديث نور
قامـت قـيامـت است
اكسـيرهـمــّت است
اكبر گل حسين
شد جـسم اطهـرش صـــدپاره از ستم
قلب حسـيـن شـكست از غـصّه و الم
لعنت به خصم دون
شد ديـده پــرزخون
اكبر گل حسين
سلطان دين حسين ؛ اين غـم كجا بَرَد
بر خـيــمـه جـسم تـو ؛ انـدرعـبــا بَرَد
بـرگ خـزان شدي
حـيـدرنـشـان شدي
اكبر گل حسين
- چهارشنبه
- 24
- دی
- 1399
- ساعت
- 18:59
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
ودود آذرین خلخال
ارسال دیدگاه