گر چه همیشه داشتم زحمت برایت
آوردم اما باز هم حاجت برایت
قدری تماشای خودت را قسمتم کن
تا کی دلم پُر باشد از غربت برایت؟!
دلواپست بودم! دعا میکردم ایکاش
حدّاقل هر روز یک ساعت برایت
جای زمینه سازیِ روزِ ظهورت
تمدید کردم سال ها غیبت برایت
ردّم نکن! چونکه بنا دارم بزودی
من هم شوم یک یارِ با قیمت برایت
چشم انتظاری میکشی برگشتنم را
هرگز گناهانم نشد عادت برایت
از چشم های تو نیفتادم! گرفتی-
دست مرا، تا جان دهم راحت برایت
اصلا برای اینکه جانم را بگیری
می آورم یک لحظه صد علت برایت
هنگام دیدار تو؛ صبحِ روز موعود
می میرم آقاجان؛ سرِ فرصت برایت!
- جمعه
- 26
- دی
- 1399
- ساعت
- 19:16
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه