شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که میبرد نام تو را زیر زبان پنهان
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قَدرَت در تمام جملههای داستان پنهان
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمی کردند
کمال مردها باشد میان دختران پنهان
در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی
چه شیطانی است پشت چهرههای مهربان پنهان
همه دیدند حق تنهاست، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
خزان زودرس وقتی سراغ باغ میآید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
تو از قلب علی دلبازتر قبری نمیخواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
تو جان حیدری یعنی دوتایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان
به جز لاهوت هرجا دفن شد کوثر چنان باشد
که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان
قیام تو در اعماق زمین ساکت نمیماند
که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان
و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد شد
شدی چون خون به رگها ، زیر جریان زمان پنهان
به حدی من از داغت که پیدایت نمی کردم
اگر میشد تنت در قبر حتی با نشان پنهان
- شنبه
- 27
- دی
- 1399
- ساعت
- 15:35
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه