• جمعه 2 آذر 03

 سید پوریا هاشمی

مصیبت حضرت زهرا(س) -(می روی اما غممان را چکارش میکنی...)

1395


میروی اما غممان را چکارش میکنی
درد بسیارست درمان را چکارش میکنی

لااقل به سن و سال بچه هایم رحم کن
پیرهن مشکی طفلان را چکارش میکنی

آنقدر زینب گره خورده ب مویش که نگو
شانه ی موی پریشان را چکارش میکنی

پهلویت یک زجر دارد صورتت زجری دگر
زخم اینو تاول آن را چکارش میکنی

اولین بار است دارم به کسی رو میزنم
التماس چشم گریان را چه کارش میکنی

 قاتلت حال تورا هرروز میپرسد ز من
طعنه ی این نامسلمان را چکارش میکنی

 نیمه شب ها که می آید تشنگی بالا سرش
خشکی لبهای عطشان را چه کارش میکنی

این دم آخر بیا روضه بخوان گریه کنیم
داغ یوسف دربیابان را چکارش میکنی

 وقتی از مرکب به صورت میخورد روی زمین
کینه های نیزه داران را چکارش میکنی

نیزه ای سر میرسد بین دهانش میرود
زینب پاره گریبان را چکارش میکنی

حنجری خشکیده شد راحت بریده میشود
ذبح نه!این نحر آسان را چکارش میکنی

 یا به نیزه یا که در خورجین سرش را میبرند
پیکری که مانده عریان را چکارش میکنی

  • شنبه
  • 27
  • دی
  • 1399
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران