بر سر این دل چه ها آورده ای شیدا شده
عاشق و دیوانه و مجنون و بی پروا شده
هرکه را دیدم سخن از قلب مستم میزند
درد بی درمان من گفتار محفل ها شده
قطره قطره گریه کردم در فراق چشم تو
قطره اشکم نگر از درد تو دریا شده
چشم پر اشک و دلی صد پاره و اقبال بد
از سر این بد بیاری ها دلم تنها شده
هرچه باشدقلب من باغم مزین گشته است
سینه صد پاره ام با درد و غم زیبا شده
دل که نه. آرامگاه و خوابگاه غصه ها
در افق های دلم نوری گمان پیدا شده
ظلمت و تاریکی قلبم منور گشته. چون
در دیار غربستان عاشق زهرا شده
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 0:0
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رامین محمد زاده
ارسال دیدگاه