پیچید صدا
اومدن حرومیا
داره میسوزه یه در توو شعله ها
چهل نفر
حمله ور شدن به در
خدا نگذره زدن به دل شرر
یه مرد پست
بی هوا در و شکست
با لگد پهلوی مادر و شکست
کمک نبود
گُر گرفت آتیش و دود
روی مادر شده زخمی و کبود
شد درده سر
رد شدن از روی در
مادر افتاده یه گوشه بی پسر
دنده شکست
همه جا به خون نشست
میزدن مادر و یک عده ای پست
فضه دوید
ولی بدموقع رسید
نفس مادرو میخ در بُرید
پیش حسن
بی حیاها اومدن
مادر پهلو شکسته شو زدن
سبو شکست
با لگد پهلو شکست
تا مغیره سر رسید بازوو شکست
خون میچکید
نفسش به لب رسید
توی کوچه با همون وضع می دوید
اون دو نفر
اومدن برای شر
می زدن با تازیوونه بی خبر
دادن عذاب
چقده به بوتراب
بسته بودن دوتا دستش رو طناب
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 16:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس قلعه
ارسال دیدگاه