آروم آروم آروم آروم مثل یک شمعی آب میشی
بخدا دل پریشونم لحظاتی که خواب میشی
توو نگاه غم انگیزم داری مثل سراب میشی
خورشید خونه ی حیدر چرا داری غروب میشی
مثل بغض گلو گیری بی صدا هی رسوب میشی
زینبت با هزار امید میگه مادر که خوب میشی
آره خوب میشی
مگه نمیبینی بی یارم..کجا داری میری دلدارم
اگه که توبری از دستم...بگو آخه کی و من دارم
شب عروسی میگفتی که ...علی کنارتو میمونم
حالا تو داری میری و من...زیر تابوت تو میخونم
به عزت و شرف لا اله الا الله
از تو شرمندم عزیزم که زمینگیر و تب داری
نفست بالا نمیاد دو سه ماهه که بیماری
وقتی که پا میشی از جا هر دفه دست به دیواری
از مدینه دلم خونه پشت در چی سرت اومد
بی هوا تا تو افتادی نفست فاطمه شد سد
پیش چشمای مبهوتم اون حرومی تورو بد زد
آره بد می زد
بال و پرتو شکست زهرا ..نفسای تو رو بست زهرا
رد خونابه های پهلوت .. روو دیوار خونه هست زهرا
حال و روز تورو میدونم .. دنبال دوا و درمونم
حالا تو داری میری و من .. زیر تابوت تو میخونم
به عزت و شرف لا اله الا الله
یادمه اون لحظه ای که همه ی پیکرت میسوخت
شعله ها گُر گرفت دیدم چادرو معجرت میسوخت
توو حرارت به همراهت غنچه ی پرپرت می سوخت
هر دوتا دستمو بستن مارو زهرا غریب دیدن
حیدر خیبر شکن رو با طنابی می کشیدن
چه جنایت ها به پا شد اون دوتا نامرد رسیدن
آره غوغا شد
خونابه میچکید از پهلوت .. می زدنت و شکست بازوت
روبه روی نگام افتادی .. سوو نداره چشای کم سووت
غم تو منو می سوزونم .. چاره ندارم و حیرونم
حالا تو داری میری و من .. زیر تابوت تو میخونم
به عزت و شرف لا اله الا الله
بند اول : #رضا_شیخی
بنددوم و سوم ؛ #عباس_قلعه
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس قلعه
ارسال دیدگاه