مادر افتاد
طوری با لگد زدن پشت در افتاد
نفسش به لب رسید و با سر افتاد
همه ی دار و ندار حیدر افتاد
درده سر شد
بانوی خونه ی مولا خونجگر شد
یه نفر کمک نیومد و سپر شد
پهلو و سینه با خون تازه تَر شد
اون چل نفر رو : اون میخ در رو
اون مرد پست که : شد حمله ور رو
نمی بخشم۲
اون ضرب پا رو : اون بی حیا رو
اون ازدهام و : اون خنده هارو
نمی بخشم۲
__________
چادرش سوخت
توی هرم شعله ها بال و پرش سوخت
زیر دست و پا تموم پیکرش سوخت
بین اون برو بیا با پسرش سوخت
عقده وا کرد
دوّمی لعنتی نگم چیا کرد
قصد بر هم زدن خونه ی ما کرد
خدا نگذره ازش خیلی جفا کرد
اون روز تلخ و : اون لحظه هارو
مسمار تیز و : اون ماجرا رو
نمی بخشم۲
اون مردمی که : با ظلم و کینه
حرمت شکستن : توی مدینه
نمی بخشم۲
___________
ناله پیچید
از زمین و آسمون بلا می بارید
قنفذ هم به حال و روز ما می خندید
چشمای مادرم هیچ جارو نمی دید
شر به پا شد
لحظه های احتضار مرتضی شد
دستای مادرم از بابا جدا شد
همه عقده های اون مغیره وا شد
اون ریسِمان و : اون ضربه هارو
اون دومی و : با اون دوتا رو
نمی بخشم۲
اون عُقده های : خیره سرا رو
اونا که دیدن : اشکای مارو
نمی بخشم۲
- جمعه
- 10
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 16:39
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس قلعه
ارسال دیدگاه