شب شبِ عشق شب نور شبی بالاتر
شبی از صبح ملاقاتِ خدا زیباتر
از دلِ عرش شبِ حادثه پیغام رسید
حاصلِ سیبِ بهشتی به سرانجام رسید
جبرئیل آمده پیداست که او خوش خبر است
کوثر آورده و یا سورۀ قدری دگر است
آمد از عرش که نازل بکند کوثر را
سورۀ آمدنِ مادرِ پیغمبر را
یا محمد غم دورانِ یتیمی سر شد
ابتر آن است که محروم از این کوثر شد
هرچه خیر است در عالم همه دادیم به تو
غم به دل راه نده فاطمه دادیم به تو
فاطمه کیست که اسرار به او گفته شده
توبۀ آدم از این نام پذیرفته شده
سوره ها بی نفسِ فاطمه تفسیر نداشت
یا اگر داشت دگر آیۀ تطهیر نداشت
برکت اوست که اسلام دوام آورده ست
کیست جز او که به دنیا دو امام آورده ست!
نسل در نسل علی نورِ امامت با اوست
صحنه گردانیِ فردایِ قیامت با اوست
او که از آسیه و مریم و حوا سر بود
دستش آیینه ای از بوسۀ پیغمبر بود
به خدا میرسد آن راه که در پیش گرفت
عالمی را خبرِ رختِ عروسیش گرفت
او که آزاد شود بنده زِ گردنبندش
در صف حشر شفاعت بکند لبخندش
به فقیران و اسیران برسد افطارش
و به فریادِ دلِ ما _ فتمت من نارش
هرکجا او برود ، نور و حیا آنجایند
در تماشایِ حجابش همه نابینایند
بر بلندایِ یقینش دلِ شک میسوزد
سر سجاده ی او بالِ ملک میسوزد
عرش را هر شب از عطرِ نفسش پر میکرد
به نمازش که خداوند تفاخر میکرد
خشت بر خشت اگر خانه ی او از گل بود
در جهازش ولی از عشق هزاران دل بود
خانه ای را که نیامد به جهان تکرارش
غرقِ تسبیح خدا بود در و دیوارش
خانه ای را که ملک سجده به بامش میکرد
مصطفی اول هر صبح سلامش میکرد
تشنه لب آمده ام تا که دریا برسم
همه را گفتم و گفتم که به اینجا برسم
احترام دلِ زهرا به همه واجب بود
او فقط کفو علی ابن ابیطالب بود
فاطمه کیست، نه افسانه و نه آمال است
این همه فیض فقط حاصل هجده سال است
ظلمت کفر از این نور به تشویش گذشت
فاطمه در ره مولا زِ جوانیش گذشت
او جوان بود ولی پیر خرد در بندش
گشته ام نیست نگردید پی مانندش
آن زمان که همه پیران به ره کج رفتن
و به بیراهه به جای سفرِ حج رفتن
یک جوان بود که جبرانِ خطای همه بود
یک نفر پای علی ماند که او فاطمه بود
مثلِ زهرا کسی اینقدر دلش محکم نیست
انقلابی تر از او در همۀ عالم نیست
چهارده قرن گذشته ست از این دست به ما
انقلابی که به پا کرد، رسیده ست به ما
این چهل سال دمی راه به ما بسته نشد
فاطمه لحظه ای از گفتنِ حق خسته نشد
مومن آن است که در عشق حماسی باشد
خنده و گریۀ عشاق سیاسی باشد
انقلاب از پی تجدید نظر هرگز نیست
غیر خونِ شهدا هیچ خطی قرمز نیست
خونِ اولادِ علی در رگ ایرانی هاست
کشورِ فاطمه لبریزِ سلیمانی هاست
این مسیریست که در پیشِ نگاهِ همه است
حاج قاسم شدن از پیرویِ فاطمه است
نوبتِ نسلِ جوان است نفس تازه کند
خویش را در همه آفاق پر آوازه کند
عرصه هر بار که شد تنگ جوان ها بودن
مغز فرماندهی جنگ جوان ها بودن
همچنان سبز و برومند جوان ها هستند
عده ای نیز ببینند جوان ها هستند
طی این مرحله از راه توان میخواهد
بارِ مسئولیت امروز جوان می خواهد
برگِ رایِ تو اگر زینت ایران باشد
مجلس ما پس از این مجلسِ خوبان باشد
فاطمه آمد و الگویِ جوان داد به ما
او جلودار شد و راه نشان داد به ما
ما در این راه مسیری به خدا میجوییم
آخرین بیت زِ دلتنگیِ خود میگوییم
عمرِ ما رفت بگو فرصت دیدار کجاست
ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست
- سه شنبه
- 14
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 12:55
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه