هرچه من می کِشم از هجران است
شاعر کوی تو سرگردان است
خانه، زندانِ مخوفِ ابدی
شهر، بی یاد تو قبرستان است
در مسیرت که نباشم آقا
کوچه، بن بست ترین ویرانه است
زخم بسیار و طبیبان خوابند
دردِ یاران تو بی درمان است
صحبت از ریختن ِخونِ همه است
قحطی غیرتِ خونخواهان است
حاجیانی که نرفتند منا ...
اسم قربانی شان انسان است
آی مسئول! خجالت دارد
سفره هایی که همه بی نان است
کم ندیدیم که شرمنده شده
آنکه در زندگی اش حیران است
فقر، وقتی که می آید خانه
از در آنچه برود ایمان است
چیست تکلیف؟ کمی فکر کنیم
امتحان چیست؟ همین دوران است
انقلابی که خمینی میخواست
خواستِ اغلب مظلومان است
لشکرِ سید علی بیدار است
نسل ما شیفتهء سلمان است
گام دوّم نرسیده ته خط
سرِ خط، نقطهء بی پایان است
حرف نه! از تو عمل میخواهد
حاج قاسم وسط میدان است
مقصدش چیست از این جمله که گفت؛
حرمِ آل علی ایران است
مرز ما وقت دفاعِ حرمین
یمن و سوریه و لبنان است
کربلا را برسانید به ما
زندگی بی حرمش خسران است
**
سرِ ارباب به نی بود که دید
سرِ ناموس علی عریان است
- سه شنبه
- 21
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا دین پرور
ارسال دیدگاه