گرچه گفتم باز میگویم بصد تکرارها
با عمل باشد سخن گردد دُر گفتارها
تا زمانی که منافق رخت خدمت در تن است
تا ابد او می نهد بر دوش ملت بارها
خائینین چون مار خوش خط دلربایی میکند
الحذر از نیش مخفیّ همینسان مارها
ای « فقیر» از درد هجران باز کن چندی سخن
تا نماند پشت پرده بعضی از اسرارها
ما بظاهر عاشق فرزند زهراییم و لیک
صحنه سازی میکنیم با این چنین رفتارها
نام او چون میرسد گوییم سرباز توییم
مانده تنها شاه دل با اینهمه سر بارها
روز و شب بر یوسف زهرا شده خونین جگر
اشک غم ریزد خدا داند در و دیوارها
فقر تبعیض و فساد و جور و ظلم و هلهله
تا ثریا رفته این بی عدلی اغیارها
اهل هیت جان زهرا مهدی هم تنها شده
پشت بر سلطان نموده صد اسف سردارها
یوسف زهرا مگر نه جانشین مرتضاست
پس کجا مانده کُمیل و میثم تمارها
قبل تو صدها هزاران شعر هم گفتند «فقیر»
ما خم یک کوچه ایم از اینهمه تکرارها
- جمعه
- 24
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 17:49
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید قلعه بیگی
ارسال دیدگاه