هویِ عشق آمد و از عرش زمین زیبا شد
لمعه لمعه همه جا نور، ز هو پیدا شد
سبزه رویید و چمن سبز شد و غنچه شکفت
باغ یکپارچه آتشکده گلها شد
لیلی از فرط جنون دل به دل دریا زد
عاقبت لیلی ازاین عشق، پیِ صحرا شد
حوریان با خط زر فاطمه جان بنوشتند
همه خوانند عجب معرکه ای برپا شد
وقت آن شد که هم بخودش احسن گفت
خوش و دلشاد از این خلقت بی همتا شد
مرغ دل در قفس سینه نگیرد آرام
هدیه ای از طرفش بر همهٔ دنیا شد
فاطمه لطف نمود شاعر خوی گشت «فقیر»
کاین چنین شاعر بی مدّعی دلها شد
- جمعه
- 24
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 20:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
مجید قلعه بیگی
ارسال دیدگاه