با آن که داشت زهر جفا را به ساغرش
دیگر نخورد نیزه ی اعدا به پیکرش
گر جان رسید بر لبش از کینه ی عدو
دیگر نخورد خنجر دشمن به حنجرش
وقت وداع گرچه پسر را به بر کشید
دیگر ندید لاله ی در خون شناورش
گر جان سپرد در بر فرزند خود پدر
بر نی نرفت راس مطهر برابرش
با آن که سوخت از شرر زهر کین دلش
در بر نبود غنچه ی خونین پرپرش
از پا فتاد گرچه به غربت ز زهر کین
دشمن نداد زخم زبانی به خواهرش
گیرم گذاشت صورت خودرا به روی خاک
گلگون نگشت چهره ی پاک و منورش
گیرم که بود در غم و غربت مکان او
سیلی نخورد بر رخ زیبای دخترش
گیرم که بود یکه و تنها به حجره اش
دیگر نبود طشتی و راس مطهرش
گر بوده است خانه ی او در محاصره
دیگر نخورد سنگ جفایی به شهپرش
با آن که سوخت "یاسر" غمدیده زین عزا
دارد ز شوق عرض ارادت به محضرش
- دوشنبه
- 27
- بهمن
- 1399
- ساعت
- 13:8
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمود تاری
Salman