اسیره قفسم شکسته شد بال و پرم
مسموم زهرمو داره می سوزه جگرم
روی بدنه من،پر از رده کبودیه
زندان بانم خدا،یه ظالم یهودیه
طعنه میزنه به من،می خنده به اشکه چشای ترم
تازیونه میزنه،به صورتمو،دست و پا و سرم
بدتر از اینا همه،داره ناسزا میده به مادرم
خلصنی یارب گشته،ذکره لبه من حالا
عجل وفاتی گویم،چون مادره خود زهرا
?غریب(آقای من)3?
◼️◼️◼️▪️▪️▪️◼️◼️◼️
بیا رضای من،خیلی دلم تنگه برات
آخه دلم میخوادکه بشنوم بازم صدات
آرزومه خداتولحظه های آخرم
بیادمعصومه و باشه کناره بسترم
راحتم کن ای خدا از درده شکستگیه ساق پا
راحتم کن ای خدا از فکره مادر توی کوچه ها
راحتم کن ای خدا دیگه خسته شدم از این غصه ها
آهه دله من سرده،جسمم پره از درده
داغه غمه تو مادر،قلبم رو غمین کرده
?غریب(آقای من)3?
◼️◼️◼️▪️▪️▪️◼️◼️◼️
این لحظه ها دیگه موقع رفتنه منه
زنجیر و سلسله به دوره گردنه منه
می بینم ای خدا این دست و پای بسته ام
می افتم به یاده عمه ی زاروخسته ام
وای از این غم و بلا،رقیه چی دید توی کرببلا
وای از این غم وبلا،شده همسفر با یه مشت بی حیا
وای از این غم وبلا،ناموس خدا کجا بزم و غنا
نالان شده این پیکر،گشته دله من مضطر
اما بدنم بی سر،نبود به پیشه مادر
?حسین(غریب آقام)3?
?حسین(آقای من)3?
- جمعه
- 1
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
الیاس محمدشاهی
ارسال دیدگاه