به زیر سم ستوران چه بیکران شده ای
مگو به من که چرا خواهرم کمان شده ای
ز روی نیزه ی عدوان ببین اسارت من ...
برای بدرقه اما چه ناتوان شده ای
امان ز لحظه ی آخر همان زمان وداع
همان زمان که به ناحق تو بر سنان شده ای
سری نمانده که گویم برادرم چه شدی
تنی نمانده که گویم چرا چنان شده ای
ز بعد آمدنت از کنار شط فرات ...
به یاد اهل حرم ماند که بی امان شده ای
به خون دل بشدم من علم به دوش حرم ...
ز بعد آنی که تارفت به سر زنان شده ای
بمان و اهل حرم را به دست من بسپار
تویی که روی زمین چون خدا نهان شده ای
شاعر: فرشيد يار محمدي
- شنبه
- 25
- آذر
- 1391
- ساعت
- 15:37
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه