بنداول
از کودکی،دائم به سوز و گریه ام
همبازیه رقیه ام
من شاهده،ظلم بنی امیه ام
من دیده ام،لحظه ی آخره حسین
صد پاره پیکره حسین
همراهه کاروان به نی سره حسین
دو دیده ام،شده پر از ستاره
جلو چشام غارت شد گوشواره
برتنه ما،لباسه پاره پاره
یادم نرفته،داغه اسارت،درد و عذاب و
اون خیزران و مجلس اغیار،حاله رباب و
غریب امام باقر
بنددوم
از سوزه زهر،داره میسوزه جگرم
آتیش گرفت پا تا سرم
بزاربگم این لحظه های آخرم
یادم میاد،آسمونه سرخ و سیاه
آتیش سوزی تو خیمه گاه
بیرون اومد شمره لعین از قتلگاه
سره حسین رو از غفا بریده
خدایا مادرش چیا کشیده
قامته خواهرش ز غم خمیده
یادم نرفته،جده غریبم،میونه گودال
پیکره پاکش،به زیره مرکب،شده لگدمال
غریب امام باقر
بندسوم
آه ای خدا،پر غصه گشته سینه ام
مسمومه زهره کینه ام
گریه کنه،روضه های مدینه ام
شنیده ام،غلاف به بازویش زدند
در را به پهلویش زدند
بابغضه حیدر،سیلی بر رویش زدند
تو کوچه راهه مادرم رو بسته
رده کشیده رو گونه نشسته
حسن شده غمین و دل شکسته
جان میدهم من،دلم حزینه،به یاده مادر
اون وقت و ساعت،که شده زخمی،به پشت اون در
غریب امام باقر
- سه شنبه
- 5
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 22:39
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
الیاس محمدشاهی
ارسال دیدگاه