در اين سفر ببين كه به پای اراده ام
بال و پری كه داشتم از دست داده ام
از بوی دود چادر آتش گرفته ام
بسيار روشن است كه پروانه زاده ام
من را به جا نياوری اکنون بدون شک
از غصۀ فراق تو از پا فتاده ام
ای سر بلند ،زينت دوش رسول عشق
اينك تو زير خاكی و من ايستاده ام
افتاده ام به ياد تن پاره پاره ات
حالا که سر به روی مزارت نهاده ام
با اين قد خميده ،برادر هنوز هم
من دختر رشيده ی اين خانواده ام
شاعر: محسن مهدوی
- شنبه
- 25
- آذر
- 1391
- ساعت
- 15:43
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه