بنداول
صدایه غرشه شیره تو دشته کربلا
زده دوباره ابالفضل به قلبه دشمنا
پا به فراره لشکری ازترسه شمشیرش
میچرخونه تیغ وروسرمثاله مرتضی
نائب حیدره ، شافعه محشره
همچو ابوتراب،غالب و برتره
عباس
شیره رجز خوانه ، فاتحه دورانه
جلوه ی ایمانه،میجنگه جانانه
عباس
دلیر و بی باکه،عدوش روی خاکه
سریع و چالاکه ، قمر الافلاکه
آقام ابوفاضل
بنددوم
چه با ثباته نبض میدون توی مشته اون
تموم پهلوون و یلهاشونو کشته اون
عقب نشینی نداره اسدالحیدره
مثاله مرتضی زره نداره پشته اون
ببین غضب داره،اصل ونسب داره
مقابله زینب ، خیلی ادب داره
عباس
یه کوهه احساسه،منتقمه یاسه
تیغش چو الماسه،دشمنه خناسه
عباس
یل و علمداره،آقام سپهداره
میر و جهانداره،وزیر و سرداره
آقام ابوفاضل
بندسوم
فنونه کارزار و از باباش علی داره
میلرزه دشمنش تا که علم رو برداره
با ذکره یاعلی مدد میزنه به لشکر
نشون داده که پسره حیدره کراره
شهنشه فضله ، با کرم وبذله
آقام ابوفاضل،دشمنه هر رزله
عباس
او مرده مردانه،و نیزه گردانه
دلیره میدانه ، امیره گردانه
عباس
رعنا و مه جبین،یله ام البنین
عموی بی قرین،زیبا رخ زمین
مددابوفاضل
- جمعه
- 8
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 17:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
الیاس محمدشاهی
ارسال دیدگاه