بنداول
از تیغ چشمانش دشمنش ترسیده
با تکبیره حیدر آسمان لرزیده
ضربتی بر مرهب زد علی در میدان
جنگاوره خیبر توی خون غلطیده
علی شیر دلاور
علی والی و سرور
علی معشوق داور
علی مافوق باور
پادشاهه انس و جن،ملک و عرض و عرشیان
حیدر کرار بُوَد امیر کل این جهان
تا که ذوالفقار رو بر دست خود گیرد علی
عدویش با دیدنش میدهد بی وقفه جان
علی مولا اسد الله
بنددوم
عزرائیل مبهوته ضرب شصته حیدر
زره ندید کسی روی پشته حیدر
دریای خون جاری شده توی میدون
پهلوون های کفار رو کشته حیدر
علی قدرت دادار
علی خصم ستمکار
علی کعبه سیار
علی حیدر کرار
جمیعه فرشتگان محوه جنگه مرتضی
جدا میشه خیله سر از روی خیله پیکرا
موقعه رزمه علی دشمن اون فراریه
جبرئیل از عرش میگه الا علی لافتی
علی مولا اسدالله
به قلم مشترک :
الیاس_محمدشاهی
محمدجوادرودی
- جمعه
- 8
- اسفند
- 1399
- ساعت
- 19:33
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
الیاس محمدشاهی
ارسال دیدگاه